با یاد دوست
وقتی فکرش را می کنم که چه خطر گنده ای از بیخ گوشم گذشته، بدنم می لرزه ...
با این حال شاخ در نمیارم چون تا حالا در خطرهای خیلی بزرگی جاخالی دادم
حتی گاهی احساس می کنم که مثل بچه ها، فرشته ها روی دست های خودشان نگهم داشته اند و
جونم را نجات دادند!
اما این بار اون چیزی که تعجب زده ام می کنه، انگشت به دهانم کرده،
و در عین حال -از خدا که پنهون نیست- قند توی دلم آب می کنه،
این دوتایی هایی هست که خدا از اون کله ی دنیا، از ماه ها پیش مقابل هم قرارشون داده،
این دوتایی ها را با تصادفی باورنکردنی،
طوری که حتی علم احتمالات هم دست به دهان بمونه، آورده و آورده و به من رسونده تا
تا لب پرتگاه برسم اما سقوط نکنم!
این دوتایی ها را آورده و آورده در مقابل من قرار داده،
به یک تار ِ مو بندم کرده
اما این تار را با قدرت مطلق خودش حفظ کرده تا نیفتم!
سقوط نکنم تا قعر! تا پوچی ... تا نابودی!
آورده تا نشونم بده حضورش را!
همه جا ...
و دقتش را ...
و قدرتش را ...
آورده تا گرمم کنه ... مطمئن تر از پیشم کنه ... بهت زده تر از کشف هر نشانه ای کنه!
آورده تا نشونم بده سعادت و شقاوت فقط و فقط در دست خودشه
آورده تا اگه قلب خوش بین و ذهن فلسفه باف من کم آورد ... تشخیص نداد ... سوتی داد ...
خودش در پناه خودش حفظم کنه ...
خدای من! پناه تو تنها پناهگاه منه ...
خدای من! از اینکه اینهمه مراقب منی در پوست خودم نمی گنجم
به خودم می بالم
و روسیاهم از غفلتی که مرا غافل از پرتو بی کران نگاه تو می کند ...
و روسیاهم از سستی که فرصت های مرا برای بندگی تو از من می رباید
و روسیاهم از اینکه فرصت های در دسترس و مائده های بی منتی که به راحت ترین شکل ممکن در اختیارم قرار داده ای نادیده می گیرم
و به اشتباه به دنبال فرصت هایی می گردم که گاه در سراب ِ فردایی متفاوت تر سرگردانم می کنند!
رهگذران زندگیم، آشنایانم، دوستانم، عزیزانم، مهربانانم، اقوامم، خانواده ام و خودم را به تو و فقط تو و فقط خود ِ خود تو می سپارم
تا با حضورت در همه جا و با نگاهت در همه وقت و با قدرت مطلقت در پناه خودت حافظشان باشی
و از تو می خواهم که توفیق عبادت و بندگی و انس با خودت را لحظه ای از زندگی ما دریغ نفرمائی
تا بتوانیم در مسیر ِ عبودیت ِ چون تو خدائی، همواره ثابت قدم باشیم و درست پیمان
آمین یا رب العالمین